گروه سیاسی مشرق ـ فرمایشات روز شنبه رهبر معظم انقلاب اسلامی را باید به مثابه یک مبدا جدید
برای تاریخ تحولات سیاسی در کشور، تحلیل کرد. از بسیاری جهات اکنون فصلی نو
آغاز شده است. بیانات کوتاه رهبر معظم انقلاب اسلامی انبوهی از نکات را در
خود گنجانده بود و هر نکته مخاطب خاص خود را داشت. اکنون آنچه باید گفته
میشد گفته شده است و میماند اینکه مخاطبان این بیانات هر یک با سهم خود
از این فرمایشات چه خواهند کرد. 2 سوال مهم هست که تصویر آینده را روشن
میکند:
نخست، آنها که در این سخنرانی تذکرات مهم، عتابآلود و بعضا بیسابقه
دریافت کردند، چرا تا قبل از روز شنبه نتوانسته بودند منویات رهبری را
دریابند و خود را با آن هماهنگ کنند؟ آیا فهم اینکه رهبری اکنون چه
میخواهند و مصلحت کشور در چیست، برای این آقایان دشوار بوده یا اینکه
میدانستند و میفهمیدند تکلیف چیست اما عمدا به گونهای دیگر رفتار کردند؟
سوال دوم که شاید مهمتر است، ناظر به آینده است نه گذشته: مخاطبان
فرمایشات آقا در روز شنبه از این پس چه خواهند کرد؟ آیا رفتار و برنامههای
خود را اصلاح میکنند یا اینکه با علم و عمد، راه گذشته را تشدید خواهند
کرد؟
نخستین مخاطب سخنان روز شنبه رهبری بیتردید دشمنی است که در آن سوی مرزها
نشسته و همه امید خود را به تحولات داخلی در ایران دوخته است. دشوار نیست
دیدن اینکه غربیها بسیار امیدوارند که بزودی در داخل ایران کار از دست در
برود؛ از جنبه اجتماعی ناآرامیهایی آغاز شود و از جنبه سیاسی از هم
گسیختگی در سطح بالای نظام، انسجام سیستم را از هم بپاشد.
آمریکاییها
بزرگترین مخاطب سخنرانی روز شنبه بودند. نخستین پیام برای آنها این بود که
باید آرزوی فروپاشی سیستمی در ایران را از سرشان بیرون کنند چرا که عامل
تنظیمکنندهای در این صحنه وجود دارد که پیچیدهترین مناسبات را هم تنظیم
میکند. پیام دوم هم این بود که نظر ایران شاید تغییر کند اما بیشک این
تغییر تحت فشار رخ نخواهد داد.
تغییر ابتدا باید از سوی مقابل آغاز شود سپس
البته پاسخ مناسب را دریافت خواهد کرد. سومین پیام این بود که ایران بر
خلاف آنچه آمریکاییها تصور میکنند، نه احساس ضعف کرده، نه منفعل شده و نه
هراسان است. بنابراین تنها نتیجه افزایش فشار، افزایش مقاومت ایران خواهد
بود اما به محض اینکه مسیر فشار وضعی معکوس پیدا کند، پاسخهایی از پیش
آماده بر مبنای «منطق ایرانی» وجود خواهد داشت.
مخاطب دوم مردم ایران بودند. آنچه از لابهلای عبارات به دقت مهندسی شده
رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز شنبه بیرون میآید این است که ایشان یک
پروژه عملیات روانی بسیار پیشرفته را که «ذهن مقاومتی» مردم ایران را هدف
گرفته بود، خنثی کردند. آن پروژه این است: از دید آمریکا مردم ایران باید
باور کنند مشکلات اقتصادی مربوط به تحریمهاست، تحریمها ناشی از موضوع
هستهای است، موضوع هستهای جز با مذاکره دوجانبه حل نمیشود و کلید مذاکره
دوجانبه هم دست رهبری است.
بیش از 6 ماه است که یک ماشین تبلیغاتی عظیم به
راه افتاده تا این کلیدواژهها را در ذهن مردم ایران فرو کند و نتیجه
بگیرد اگر در معیشت آنها مشکلی هست، باید نظام را مقصر بدانند نه آمریکا
را. رهبرانقلاب در سخنرانی روز شنبه به فقره فقره این تحلیل پاسخ دادند؛
نخست اینکه مشکلات اقتصادی مربوط به تحریمها نیست بلکه مجموعه وسیعی از
عوامل در آن دخیل است که عامل روانی از همه برجستهتر است و بعد از آن هم
غلطکاریهای برخی سیاسیون که انرژی خود را به جای خدمت به مردم در
یقهگیری از دوستان انقلاب تلف میکنند. دوم، تحریمها هم ناشی از سیاست
هستهای نظام نیست بلکه مربوط به مخالفت آمریکا باپیشرفت ملت ایران و
کینهای است که از این ملت به دل دارد. سوم، مساله هستهای به مذاکره
مستقیم ایران و آمریکا گره نخورده، چرا که اساسا مذاکره مستقیم تا وقتی
منطق آمریکا عوض نشود، جز تشدید فشار سود و حاصلی نخواهد داشت. و در نهایت،
منطق رهبری درباره مذاکره با آمریکا نیز منطق بسیار روشنی است. مساله به
هیچ وجه این نیست که ایران با آمریکا مذاکره میکند یا نه.
این تحریف صورت مساله یا به تعبیر خود حضرت آقا تقلب در حرف زدن است. بلکه
مساله این است که آیا مذاکره با آمریکا در وضع فعلی به سود ملت ایران هست و
آیا مشکلی را حل میکند یا نه؟
وجود پاسخهای روشن به این سوال، بحث
درباره اصل مذاکره را بیمعنی میکند. با سخنرانی روز شنبه، عملیات
مصونسازی افکار عمومی مقابل پروژه پیچیده عملیات روانی آمریکا در بیرون و
سمپاشی خط سازش در داخل، به نحو بسیار موثری از جانب رهبر انقلاب انجام
شده است. از این به بعد، هر کس در این بازی قرار بگیرد، دیگر اهل نیست،
بلکه باید حکم دیگری درباره وی کرد.سومین مخاطب این سخنان بیشک دولت بوده
است.
اینکه مسؤولان دولت چه پیامهایی دریافت کردهاند – یا باید بکنند -
خود داستانی مفصل است اما یک نکته مهم هست که از کنار آن نمیشود گذشت و آن
هم این است که در روز شنبه ثابت شد وقتی پای آبروی انقلاب در میان باشد،
چیزی به نام مصونیت وجود ندارد. به هنگام تذکر هم سهمها عادلانه تقسیم
میشود نه به طور مساوی.
اگر تا امروز کسانی تصور میکردند محذورات نظام
فرصتی است تا آنها استراتژی «حمله به خطوط قرمز» را بیمحابا پیش ببرند،
باید روشن باشد که این تصور عمیقا اشتباه است. وقتی پای اعتبار نظام در
میان باشد، هیچ محذوری وجود نخواهد داشت.و آخرین مخاطب، آن بخش از نیروهای
بدنه حزبالله هستند که روز شنبه معلوم شد در مواردی در فهم منطق و اصول
مورد نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی، عمیقا به بیراهه رفتهاند.
این سوال
بسیار مهمی است که چرا بخشی از ولاییترین نیروهای کشور عملا به جایی
میرسند که مطالبه و اراده واضح رهبری را نمیبینند و به خیال اینکه در حال
بصیرتافزایی و خدمت به نظامند، عملا اقداماتی انجام میدهند که چیزی جز
پر کردن پازل دشمن نیست. تذکر عتابآلود رهبر معظم انقلاب اسلامی به
جوانانی که روز 22 بهمن جلسه سخنرانی رئیس مجلس در قم را به هم ریختند،
حاوی این پیام بسیار مهم و حیاتی برای بدنه نیروهای حزباللهی است که یک
بار دیگر باید به الگوهای اندیشه و عمل خود مراجعه کنند و ببینند به چه
دلیل نوع نگاه آنها به صحنه سیاسی کشور، با نوع نگاه رهبر معظم انقلاب
اسلامی تا این حد فاصله گرفته است. چه کسانی و تا کجا در شکلگیری این امر
مقصرند؟
منبع: وطن امروز